تكس آهنگ هاي عرفان حاجی رسولیها ملقب به عرفان
نوشته شده توسط : نیلوفر

هدف حد نداره

( عرفان و سرکش و خشایار )

 

آه     هدف حد نداره      مرز و سد نداره      رو بیت تگ تیم

 

هدفم حد نداره میرم به اوج آسمونا      غرضم پخش نظرم تو کوچه خیابونا

روش مد نظرمم رپه بیا تو تا      آشنا بشی وایسا ببین حالا کیه رو کار

ندیده زندگیمو میکنن تقدیم همه      ندیده زندگیمو میکنن تفسیرش همه

شاید تقصیر منه شاید تقصیر همه      میگن اینور آب بهشته و تفریح همه

میگم این کتابو نوشته ها تفریح منه      فقط فساد تو اجتماع تفریح شبه

میگن از مرز رد شدی یه باره عشقه      یه ماهه قصر بالاسو حالا یه ساله بنزه

زندان و حبس برا نژاد و اسمت      عرفان و سرکش دو مثال زنده

نذار سر به سر من بشی درد سر من      میشی در به در من تا هست سر به تن من

 

از بالا یه نگاهو بی اراده میخندیم      دنیا زیره دستامو تو هم زیرش میچرخی

عرفان خط من یه جرم سازمان یافته      جلسه ی آپالاچین یکی دنیا رو باختش

بخوای زندگی کنی سخته زنده بمونی      اشهدو نمیشه حتی تا نصفش بخونی

الان تو صفن از ما دور هستن       ولی بازم فاصله کمه روز قاتل شبه

یا شب قاتل روز همه قاتلن سارقن       خیابون داره نفوذ و هر کی تابع اوست

باید بگیرمش توی دستام تو این سرما       واسه اینکه بخوام بمیرم زوده الان

هر جا میرم عین سایه باهامم      حتی هرجا میرم فکر جای پاهامن

از قتل گذشتیمو خونو از رو چنگا شستیم       دنیا رو گرفتو شروع کرد یه جنگ با خورشید

 

صدای عرفان و خشایار و سرکش اومد      روی قله ی رپ سفت مثل سنگ رو کوهن

لیز نخوری تا بالا راش یخیه داش      آخری نرسید هیچ پاش بخیه داشت

آره مقصد تش خشونته      فشار زندان و سختیش رو شونته

پس بسوز بساز همیشه و بس      اگه بخوای نخوای زمین همینه که هست

 

هدفم حدی نداره مرزی نداره میرم فراتر

خواسته دیگه ندارم

قلمم ردی بذاره حرفی که داره میره فراتر

نه خواسته دیگه ندارم

ندارم

نه ندارم نه ندارم

ندارم

نه ندارم نه ندارم

کلی کاره و فشار دائمه و سال ها لازم ولی میره سمتش آره

 

زمین سرد و زندگی سنگینی میکنه       هر کی درگیره زندگی ای شده که سرش جنگه

از دستت میره نپاییش ما اسیر فرداییم      ما از نبودش همیشه ترس دارییم

 

جنگ هر دو وره و درد هر دو وره       قبل و مرگ و حرف مرد و هر دو سره و

سر تا سر سرزمینا سرما سره و      سر تا تهشو سر کردن هنره و

 

هر یه قدمت به طرفش نزدیک به قبرت      میشی و به زندگی ای که نجات از دست مرگه

هر شب هی نگاه به ستاره ها بجای خواب      بذار خشاب خالی شه نیستن فکر نجات ما

 

پس مثل شلیک گلوله تو شب های بغداد      زنم هی جیغ پخش بشه صدای فریاد

کنن تحریک سروده هام دلای افراد      هر چه امشب مینویسم به یاد فرداس

 

صدای عرفان و خشایار و سرکش اومد      روی قله ی رپ سفت مثل سنگ رو کوهن

لیز نخوری تا بالا راش یخیه داش      آخری نرسید هیچ پاش بخیه داشت

آره مقصد تش خشونته      فشار زندان و سختیش رو شونته

پس بسوز بساز همیشه و بس      اگه بخوای نخوای زمین همینه که هست

 

هدفم حدی نداره مرزی نداره میرم فراتر

خواسته دیگه ندارم

قلمم ردی بذاره حرفی که داره میره فراتر

نه خواسته دیگه ندارم

ندارم

نه ندارم نه ندارم

ندارم

نه ندارم نه ندارم

کلی کاره و فشار دائمه و سال ها لازم ولی میره سمتش آره

 

شستشو گذشت و بدخواها رو کشتیم      جفتمون تو قتل و خون چنگا رو شستیم

دنیات دست ما و رشدت دست ما      هنوز زوده بتونی بکنی جنگ با خورشید
__________________________________________
توهم

( عرفان )


صداشونو میشنوی

میشنوی چی میگن

گوش كن ببین چی میگن

میگن بیا ساقی بده یه كیسه دیگه یه تیكه دیگه یه چیز دیگه یه ریزه دیگه

خالیه جیبت؟ پس هه هه اگه خالیه خالیه خب نمیشه دیگه

دیگه چربه چربه دیگه ذره ذره تو رو كرده برده میگی قصدت تركه

حرف مرده هه هه هه حرفت كشكه از بس كه درده مصرف می ارزه

یه كیسه سبزه بام حرف میزنه یه كیسه قطره قطره داره برق میزنه یه كیسه رنگ برفه باش خط میزنه یه كیسه رنگ قهوه سیخ و سنگ میزنه

كیسه رنگ درده كیسه رنگ مرگه ولی برگ سبزو رو هم جمع میزنه

نه نه نه پز نمی دم ساقی شهر منمو ..س نمیگم


به كسی چ چه میدونه یا ك كه جه كار داره كسی چ چ چند صد ساله به ساقی باج داده

از هر رقمش یه بو بوده یادگار داره یا ندیده باریكه مو بودن از تو خاك داره

به كسی چ چه میدونه یا ك كه جه كار داره كسی چ چ چند صد ساله به ساقی باج داده

از هر رقمش یه بو بوده یادگار داره یا ندیده باریكه مو بودن از تو خاك داره

 

آه چرا چه چرا همش توهم شكه ماجرا هستیم از این راه بپا تسلیم شدیم ما چرا

آه چرا چه چرا همش توهم شكه ماجرا هستیم از این راه بپا تسلیم شدیم ما چرا

من چقده توبه كنم من واسه تو طعمه شدم دندونام هم قفله توان از منه پس تف به خودم


نه

نه نمیخوام نمی یام بذارید بمونم سر جام

نه نمیخوام نمی یام بذارید بمونم سر جام

آه چرا چه چرا همش توهم شكه ماجرا هستیم از این راه بپا تسلیم شدیم ما چرا

آه چرا چه چرا همش توهم شكه ماجرا هستیم از این راه بپا تسلیم شدیم ما چرا

______________________________________
از خانه تا گور
 
قصه قصه ی رسم و روش لفظه      رسم وجلوه ی هرکه نتونه حذفه

بس که از سر و سوی خفه سر و صدا شد      هر که از کر کوری کفه نصیب ما شد

برا فکرای کند پاتوق وا شد که وا شد     بدون خشت بذارن آجر رو آجر

چگونه بدون یه دونه الگو نوشتیم      چگونه ز خونه خفه و آروم نشستیم

کو چشم دیدن گوش شنیدن     نباشه گم تو خلق با وسوسه زیدن

بی غم نه بی انگیزه زیدن     آینده ی دور و صبح فردا دیدن

شبا تا صبح بیدار دنیا رو گذروندن      شبا تا صبح همه دنیا ترکوندن

از موندن همیشگی مست رویا     از آوارگی طول فردا خوندن

نقش خود با خودکار رو صفحه زنده شد     از اوج نفسم پیش همه زنده شد

از هیچ و همه چیم فیلمنامه نوشتم      هر کی توش نقشی داشت تو این نامه نوشتم

نیستم تنها با این نقش به روی زمین     اگه دردمو میدونی هست برای همین

هیچ وقت نخواستم از همه نباشم      ماه کامل شب از ستاره ها جدا شم

درگیری با هویت غذای ما شد     روزی که از دروازه ی غرب به روی ما وا شد

هشت سال دور از تو بین زمین و هوا     اشکام دور از تو بین زمین و چشام

خط من

آه   آره  این یكی برای خطمه

خطم از اصفهان تا تهران تا کویر  بیا  آه
 
هر كی كه باهام باشه

هرچیو پاش باشه

سختی تو راش باشه

خط من

هر جا كه من برم

خسته و در به در

همراه من سفر

خط من
 
خط من صد مرد هفت خط داره      خط یه رد بی برگشت داره

لشگر از تهران تا من صف داره      برا تک تكشونم من هستم پایه

شستم واسه افراد تو خیابون      نگاه چپ به من از بکس کین اووو؟

دستم اشاره  خطم میان زود      هر كس كه باشه بذار بیان تو

میخوان زود اگه بکنن قبر من      چشت كور آهنگام پخش تو شهر

هوامو دارن وقتی نیست یه نفس      وقتی هوس دارم بپرم از قفس

دنیا جنگ تن به تن برای همه است     پس انگشت قفل مشت و ماشه و قمه است

ولی خطم پشتم تا آخر سفر      نمیكنم حتی تك لحظه ایشو عوض


هر كی كه باهام باشه

هرچیو پاش باشه

سختی تو راش باشه

خط من

هر جا كه من برم

خسته و در به در

همراه من سفر

خط من

وقتی كه رو صحنه ایم همیشه هر جا       آویزونن دست میگیرن عكسو از ما

میفهمنو و حال میكنن با همه ی حرفام ولی تو چی؟     در نتیجه دریاب

همیشه پایداریم در نمیایم از پا      نمیگیم برپا برجا همگی از مان

منی كه روی صحنه ام ندارم فرق با       اونی كه تو جمعیته و بالئه دستاش

اونی كه دست به جیبه اونی كه خالیه دستاش     نمیخوام بت بشم مثل سایر اشخاص

میخوام رک بگم كه این موسیقی از ماست      اینه دلیله كه جاذبه داره اشعار

دو تا شعر بگم مثل حافظ و خیام     دو تا شعر بگم برا جنبش اندام

میتونم بی شک بگم كامله حرفام      از این راهه كه آزاد میشم من سرانجام

هر كی كه باهام باشه

هرچیو پاش باشه

سختی تو راش باشه

خط من

هر جا كه من برم

خسته و در به در

همراه من سفر

خط من

تاج واسه منه هركسی خواست بگه      اون كه واسه خواستنه تو دست راستمه

نوك تیزی تو قلافه بپا باز نشه       نوكش سرخ بیاد بیرون از تو شاهرگت

دست دافتو سفت نگیر وقتی باهاش نره     اونی كه تو دست چپه از هر چی داف سره

داش بسه نكن خودتو ضایع تر     ما یه خطیم هستیم پای شر

اگه بتونی بزنی مثل حرفای من     شاید بتونی بشینی یه روز در جای من

ولی فعلا تكون نمیخورم از جام یك كم     لقمه نون نخوردی از راه رپ

ازت دعوت نشده بخونی حتی یه شب      حتی یك كم  حتی یه خط رپ

پس سر جات بكپ از اسمت نگم      تو این زبون رپ هستیم تنها یه خط

هر كی كه باهام باشه

هرچیو پاش باشه

سختی تو راش باشه

خط من

هر جا كه من برم

خسته و در به در

همراه من سفر

خط من


جاده ( با همراهی خشایار وافرا )

 

یادمه میگفتن از این راه نون شب نمیخوری

نمیدونن این کار از نون شب برام مهم تره

وقتی خودت میدونی غیر تو هیچی نمیتونه جلوتو بگیره

اگه منتظری کسی واست درو باز کنه حالا حالا ها علافی

 

اولش سخت بود هزار شب بود     میخوای همه بشنون از رادیو پخش زود

خفه و نعشه از دود تشنه ی پول      از این غزل تا شعر بعدی مایوس

جاده معلوم       کارم هم همیشه از بقیه سر بود

صدام بم بود      زیر فشار زخم زبون همه کم کم کمرم خم بود

رفیق چند سال دشمن تو چند روز     غریبه یهو میشه رفیق و همخون

قدم به قدم جلوم یه سد بود     شکستن تک تک سیل من زود

ولی هنوز مجنون اندوه     شب پر ستاره نور من کو

پس نور من کو

 

با من

خدا یافتن

خدا ساختن

جاده ام شده

 

پرسن چرا توی صحنه نیستم     چرا خفه چرا پشت می ایستم

شعرا شاهکار چرا چرک نویسن     کیستم چیستم و محل زیستم

از غرب میخونم تا شرق بدونه     از درد میخونم همدرد بخونه

برا غرب زده یا زده از غرب      آرزو به دلای اینور مرز

افرا   همه به چپمه     افرا   شستم به همه

رپ نه درد و دلمه      بغضم هم برا کیش و کشورمه

نامه برا چشم مادرمه      آره این باورمه

که بد جوری لالیم توی غربت      اما نوبت عرفانه برا صحبت

 

با من

خدا یافتن

خدا ساختن

جاده ام شده

 

بس که دل داغ داره

بس که دل داغ داره آه آره اگه بدونی

بس که دل داغ داره از نوک خودکارش      شعله میباره میسوزه تا راه وا شه

بازتاب کل وجودم پاسدار روحم      خوب میدونی کی صاحبکاره

میگی مثل بقیه ام کجاش آخه     با همه چی آره با جون قمار آخه

چهار تا آس زیر دستم از شاه نمیترسم      با همه چیش ساختم تا همه چی ساختم

از جون بذار مایه چند هزار آیه      زیر سقف کج رپ چند هزار پایه

آره که شاهکاره نه بابام ویلا تو شمال داره      نه بیرون شهر کنار تو باغ داره

نه به کس تو تلویزیون باج داده      نه زنگ زده که عرفان چه حال داره

عرف هرچی داره از قواش داره      سنگینی ملتو رو دو پاش داره

کی میخواد سر راش باشه جداش باشه      کی میخواد همراش باشه راه جلو پاشه

 

با من

خدا یافتن

خدا ساختن

جاده ام شده

_______________________________________
کور

 

برا حرف حق رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

زیر دخل و خرج رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

جلو چپیه ات رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

کارکار تو نیست حالا حالا کار داری نه نه نه نه نه...

 

بشنو حرف حق که از زبون من میاد      زبون همه و همه شبونه بند بیاد

باز شن درای لازم جاده ی تازه      بلکه یکی گوش کنه شعر تازه بسازه

از شب های سرد بدون فانوس      یا از صبح های غرق به توی کابوس

دیگه خواب و بیداری برام بدون معنا      توی قاب دیواری بذار بسوزن تنها

بدون بار دلم همینه که هست      ننگ خون تار صلح زمینو شکست

هستیه هر چه بوده تو حرفم      جدا از بقیه مثل لکه ی خون رو برفم

دیدی رنگ فرقو با نگاه اول      شنیدی فرق رنگو با شعرهای اول

دیگه نیست شب اول بدنو بلرزونی      جای تن و بدن باید زبونو بچرخونی

 

برا حرف حق رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

زیر دخل و خرج رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

جلو چپیه ات رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

کارکار تو نیست حالا حالا کار داری نه نه نه نه نه...

 

از کوری چشات بگو می خوام بدونم      از اون قفل لبات که زده شعله به جونم

از پنبه ی گوشات که می خوام بسوزونم      فکر کن یه صفحه شعرت مردم بخونن

زاویه دیدت مثل در بهشت به روت قفله      برات وازش می کنم بی نماز و سجده

کاسه چشمتو با تیغ زبون جر می دم      از راه دو گوش دو چشم نو برات شکل می دم

نمیدم خطبه نمی خوام به جا تو فکر کنم      هی بدن رتبه گوش بدن و ذهن من

گوش می کنی و حال می کنی باهام      نمی خوام خفه شه هدفم بعد از پایان صدام

بگن احساس درونم رو پنهان کنم      خشم و افکارمو محکوم به زندان کنم

اتاق فکر و هدف تهی از اسباب کنم      جاش از خلاف و کد شهر و اسمام بگم

هیچ وقت از پشت خنجر نه جیب کسی رو زدم      اونا که تا حالا بودن ازم سالها عقبن

روشی ساختم من هنوز همه تو کفن      طپشی از قلبم به زور همه تو کفن

 

برا حرف حق رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

زیر دخل و خرج رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

جلو چپیه ات رو دو پات وایسادی میگه نه نه نه نه نه...

کارکار تو نیست حالا حالا کار داری نه نه نه نه نه...

 

اگه بدونه چگونه ز خونه پریدیم      به این دیوونه زندونه زمونه رسیدیم

ما از یک دونه دونه به جوونه رسیدیم     بذار بمونه نشونه وقتی بمیریم

هر کی ضد منه بدون وقت رفتنه      زبونم مثل غمه پروند سرتو از تنت

از کی کمترم که بخوام خفه بمونم      از هر کی من سرم بذار همه بدونن

غیر از دوروریایه خودم بگو یه شاعر      نباشه لب کلامشون باطل و بایل

نه که هر که گفت بزنه لباشو قفل     بلکه هر که مفت نکنه هوای حکم

پشت مایکروفون بکنه صدا کلفت     میگی این چی بود و کی بود و شعرو برا کی گفت

نیستم ضد کس نزنی شور دلتو      نشو ضد من می کنی گور خودتو

روی پاهای خودم از سن شونزده      شش سال جاده مه از بس سوزوندم

سرعتم کم شده ولی عقب نموندم      میون ابر و مه دیوار صوت شکوندم

 

 

جدا (با همراهی مهشید )

 

میدونم همه چی گذشته ولی فقط می خواستم بگم

خیلی دلم واست تنگ شده      عرفان

 

راه ما از هم جدا شد      واسه ما رفتن خدا شد

 

چندینو چند سال کنار من بود      روزا خورشید و شب ستاره تک بود

شب بوی آشناش از چشام محو می شد      از بوی آشناش کابوسام محو می شد

صبح سوی واژه هاش تو دلم گرم می شد      خلق و خوی عاشقاس که دلمو ره می برد

می گفت این دیگه خودشه      اینی که همه چیز همیشگیه تو بشه

ولی هنوز شک بود با اینکه تک بود      از بس که ترس و حرف  کلک بود

ترس جنس بد بهش اعتماد کنم      حرف بزن یکم حالا می خوام حال کنم

 

راه ما از هم جدا شد      واسه ما رفتن خدا شد

بعد تو جز شعر تو شب هام      ندارم هم نفسی تنها

 

یاد شب های گرم میاد سراغم      غریبه آشنا بیا به خوابم

پنج صبح کنج دیوار اتاقم      قلم می سوزه و می سازه با من

باشم همیشه یاد نتیجه     نه که خود به خود زنم تیشه به ریشه

از هر چی دلم سنگ میشه از داستان قبل      برا دل آهنگ می شه برا داستان بعد

می دیدم داره ازم دور می شه براش وقت نداشتم

شباش بی من روز می شه دست رو دست گذاشتم

چون که شش ماهه چه ساعتا رفتنی بودی      یا این شب یا اون شب پر زده بودی

 

راه ما از هم جدا شد      واسه ما رفتن خدا شد

بعد تو جز شعر تو شب هام      ندارم هم نفسی تنها

 

مسافر هم مسیرم راهمون شد دو راهی      عاقبت هر مسیرم  دیگه شد جدایی

نمی برم از همه باره دیگه     یک شب با منی یک شب با یار دیگه

چی مونده پیشم   از چی بنویسم

بمیرم نمی گم پشیمون از این چند سال      بمیرم نمی شم دیگه اسیر دستات

هر چی گفتم گفتم هر چه کردم کردم      هر چه فکرش افتم دونی معنیه حرفم

هر دم برای من همه چی بودی      توی نبض زندگیم طپشی بودی

خیلی وقته رفتی از اونجا ولی      خیلی سخته رفتی هنوز با منی

 

راه ما از هم جدا شد      واسه ما رفتن خدا شد

بعد تو جز شعر تو شب هام      ندارم هم نفسی تنها


 

بذار بگن

 

هى به من هى بگن    بذار بگن

از روش زندگیمو از عیب من    بذار بگن

فکر من عشق من    بذار بگن

میگیره دست هدف منو توی سیر شب آه

 

یه درو باز میکنن بدی رو جلوم میبندن      پشت سرم کلکو توی روم میخندن

خنجر از عقب نمکو بزن به زخمم      قبل غروب روزتورو شوم میکنم

باشه تو شروع کردى بگو تو بودى اول      امروز بدون من تموم میکنم

دوتا چشم جلومه دو تا هم پشت سرمه      تو که غرق حس واسه رزم بدنت

از هر عملو ازهرحرف دهنت       میبینم واسه فیلمى یا با رشد کلمه

حرفی که میشنوى هر چیه که دیدم      از افکارو اشعار بقیه میگن

سرتا پات کپیه تلویزیونه بدبخت      رپ واسه خوندنه نه واسه پوشیدن دلقک

رپ تو قلبته انعکاسه دردته      ماه جاده ى زندگى وقتى شب بشه

 

هى به من هى بگن    بذار بگن

از روش زندگیمو از عیب من    بذار بگن

فکر من عشق من    بذار بگن

میگیره دست هدف منو توی سیر شب آه

 

من تو اینجا تنها گیرم      بدون تو هیچ جا من نمیرم

توى عرض شب میکشم نقشه      تا که تا صبح دنبال تورو بگیرم

یعنى درد از منه یا از بقیه      اگه از بقیه تقصیر من چیه؟

اگه ازمن دیگه هر چیه قطعیه      نمیشم تنبیه هر کى که منفیه

بى شک هر کى نظر خود داره      قبل توقصدو اثر از خود داره

غیر از اعتماد به چند تا از هم خونات      بدى خودتو دست کس هدف رفت به باد

وقتى دورو ورییات میگن خوبیتو میخوان     جمع کن هواسو نصفشون نونتو میخوان

نصف دیگه چشم براه بشینن رو جات      نصف نصفتو ول بگیر خود کاملو به کار

 

هى به من هى بگن    بذار بگن

از روش زندگیمو از عیب من    بذار بگن

فکر من عشق من    بذار بگن

میگیره دست هدف منو توی سیر شب آه

 

اگه حرف من مثل حرف بقیست      بده گوشتو به خط بعدى پس

از اول دنیا برا من سدى بست      ولى جاى دنیا هم ازآهنگام ردى هست

ته قافیه مثل ته سیگارى آتیشه     به هر دلى افتاد راهو مسیرش وا میشه

بوده و میمونه در دوکونت بسته      شده بعدازدوخط ازت نگم بسه

شده سلطان رپ برا من لقب      تو سالها عقب توى عصر حجر

تو خیال خودت خدای حرفو صدایى      خودتو خر نکن نمیرسى به جایى

آهنگام که میدونم همیشه باهاتن      دنبالتنو بودن همیشه سایت

اثرم تا ابد روى چهره ى رپ      مثل خطوط سن وقتى بمیره سایم

 

هى به من هى بگن    بذار بگن

از روش زندگیمو از عیب من    بذار بگن

فکر من عشق من    بذار بگن

میگیره دست هدف منو توی سیر شب آه

 


جاذبه

 

جاذبتون مثل ماهه مال ما خورشیده     گرما و نورم برگای نوتو رشد میده

سطح کارو دیدی بی ریشه ساقه سست میشه     هرکه مارو نتونه ببینه دست و پا خشک میشه

 

باز تو تلاش کردی و نوشتی    سازای گوش خراش خودو جدی گرفتی

از روونی برات بگم تا حفظ شی     حرفامو بریدمو شکل دادم با قیچی

اگه ریتم دریا باشه من توش یه کشتی     آماده ی تلاطم با موجهای خشمگین

میگم تا له شی محو هوا مه شی      حریف نبودی نیستی بگو تا هیف شی

هی چوپ لای چرخ بذار بازم کنف شی

اشکالی نداره و نداره عیبی     افکار کندت ازم عقبه خیلی

فرصت حرکت الانه تو غیبی

باز خمارمو دفترچه باز شد      قلم فکرم حاضر به کار شد

جوهرش از سر سوزن رها شد     وقت خروش فکرو صدا شد

 

جاذبتون مثل ماهه مال ما خورشیده     گرما و نورم برگای نوتو رشد میده

سطح کارو دیدی بی ریشه ساقه سست میشه     هرکه مارو نتونه ببینه دست و پا خشک میشه

 

پیوند میدن یه دم حرفای فارسیو      تاکه  پخش بشه صدام از هر رادیو

نمیگم دم به دم از اقشار مادیو     همش از من میگم از افراد عادیو

کش مکش بقا تو هر کنج دنیا      دقدقه ی دلا چه مثبت چه گمراه

قبل رایت خوب بسنج تو حرفام     با یک هدف سفت و سخت من اینجام

هدفم اینکه لاشخورهارو پر کنم     تازه اول کاریم ما بازیو گند زدن

غیر از یکی دو تا همه حالمو هم زدن     هشتاد ناشی پست سر هم صف زدن

با موسیقی دیگری یکمی ور برو     بررسیش بکن یکم از عقب از جلو

قبلا هم گفته بودم نعشه بودی یادت رفت     عددی نیستی چونکه ترجمه کردی تو

 

جاذبتون مثل ماهه مال ما خورشیده     گرما و نورم برگای نوتو رشد میده

سطح کارو دیدی بی ریشه ساقه سست میشه     هرکه مارو نتونه ببینه دست و پا خشک میشه

 

ترجمه شعر نیست یه ربع کار داره      میکروفونو بگیرو بلرزون آرواره

ساختم آینه ای که چندین راز داره      مثل ستونهای تخت جمشید پایداره

از بیرون و تو کلام کامل کامله      برعکس خط خطیهات جامل جاذبه

تو داری جنگ میکنی با دشمن خیالیو     من توی حال تفسیر باعث حادثه

 

جاذبتون مثل ماهه مال ما خورشیده     گرما و نورم برگای نوتو رشد میده

سطح کارو دیدی بی ریشه ساقه سست میشه     هرکه مارو نتونه ببینه دست و پا خشک میشه

 

آه     اینم از آلبوم اول خورشید رپ

فعلا که کل دنیاتون ستاره هاش دور من میگردن

پس از گرما و نورم استفاده هاتونو بکنین   رشدهاتونو بکنین

ولی یه چیز یادتون نره   بی ریشه همون هیچی که هستی میمونی

نه اولی ام که رپ کردم و نه آخری   ولی

اثرم تا ابد روی چهره ی رپ     مثل خطوط سن وقتی بمیره سایم  آه

__________________________________________

زنجیر

( عرفان و سرکش )

 

همیشه بود عشق قربانی تنهایی      توی دنیایی که غم داری همش دنبال همتایی

سنگای ریزی که با وزش باد      حرکت میکنن و قلت میخورن تو مسیرو راهش

اون بود از اول مسیر تتهای تنها مثل یه درخت وسط کویر

مست نسیمی که میگفت از دست تنهایی نیست      اسیر این چه فرقی داره با آزادی این سنگای ریز

فردایی نیست اگه خودشو نکشه بیرون      توی سرما وقتی قلب هست تپشش بی جون

سخته زنده بمونی با یه بدن ضعیف      مثل یه زندونی که گذاشتنش بغل مریض

انتظار از زندگی داشتن چیزای نداشته       واسه ما هم کاشتن و کسی چیزی نذاشته

سارقای خودخواه زیاد بود توی خیابون      همینه ریخته شده زیاد خون

 

آه... ما لاتا همیشه تنها بودیم      زمین خوردیم چون که اونور ترازوییم

اونا وقتی میرن بالا که مابریم پایین      جلومون بودن پس نوریم رومون نمیتابید

 

از وقتی بابا زندانه مادرش حوصله بچه نداره      هر روز تو کوچه منتظر که شب شه

خودشو قایم میکرد کسی مسخرش نکنه     خونم بره باز کتک حتما میخوره

هر روز از دور بچه های دیگه رو نیگاه میکرد     یکی میومد رو چهره غمگینش نقاب میزد

از خوشحالی میخواست پرواز کنه     بابا آزاد شده ولی آلوده ی مواد شده

حرکت ما مثل تصادفه      با حرکتت یکی دیگه هم میکشی بد با خودت

باباش از خماری اینقدر میزدش تا خسته بشه     دارو ندارشونو میفروخت نعشه بشه

یه کم بکشه و هر چی درد خفه بشه     بسته بشه لب که تشنه درد و دله

دست رو دلش نذار اندازه یه دریا پره      مثل همه لاتا خیلی وقته تنها شده

خونه رو فروختن بابا قرضا رو بده      زندگی واسش چی میشد اگه بابا از حالا بره

باید برن خونه فامیل زندگی کنن      هر روز جلو فامیل میمردنو زنده میشدن

باباش از خماری به سرش میزنه      انگشتر داداششو بفروشه به جا اینکه رگشو بزنه

بعد چند وقت همشون ترسیده بودن      چون جریان دزدی رو کل فامیل فهمیده بودن

حالا پلیس دنبالشه زنش به پاشون افتاده      دنیای اون مثل یه مردابه که توش فقط این داداشو داره

و اونم از این خوشحاله که یه بحونس بندازش بیرون از خونه

با چشای پر اشک از خونه بیرون افتادن      همشون بغض کرده بودن از صبح تا شب

صدای هیچ کدومشون در نمیاد      هر کی میدونست اشکاش اگه بیان هیچوقت بند نمیاد

پس باید جلو خودشو بگیره بشینه      دندوناشو به هم فشار بده و از درد بمیره

ولی نه نمیشه همینطوری آروم نشست      میزنه زیر گریه چون دیگه لب مرز رسیده صبر

 

آه... ما لاتا همیشه تنها بودیم      زمین خوردیم چون که اونور ترازوییم

اونا وقتی میرن بالا که مابریم پایین      جلومون بودن پس نوریم رومون نمیتابید

 

حالا اون بزرگ شده با هزار تا عقده      مامان زندان زنانو بابا مرده

همه اینا حالا پشتشه و نمیذاره حرکت بکنه      فقط میتونه حسرت بخوره

از بس که دورش بود پر آدمای کثیف      دیگه نمیتونست اعتماد کنه به کسی

شده یه زندانی که ولی از ترس      سرمای بیرون میمونه تو این قفس

میگن هر کی هست مسئول عمل خودش این عمل توئه

ولی عمل تو یه عکس العمل رو عمل سرنوشته

که میشه باعث حرکت تو حرکت من و تو هم وصل به همه

زندگی ما یه زندگی خط کشی شده  سرنوشتتو بایست دیگری خط کشی کنه

خط کشی شده و نیست دست خودت      کجا بری چون یه زنجیر وصل به توئه

که میزاره ببینی اما اجازه نداری دست بزنی      اینجا زندگی رو باید بخری

ما وصلیم به راهو مسیر ما      تحمیل به ما میشه و مایه شده وسیله کار

کسی به ما چیزی نداد از همون اول      تنها امیدش مادرشه که سالهاست خورده دست بند

خودش تو خیابونا آواره شده      و ده ملیون میخواد تا بتونه آزادش کنه

زندگی واسش بدون اون معنایی نداره      فقط باید تلاش کنه اگه در بازه براش

دیگه چیزی نداشت که از دست بده      یه بنز جلوشه و این فرصت نباید از دست بره

میره شیشه رو بشکونه اول دو دله      اما یاد مادرش میوفته که تو زندونه

اگه اینو بفروشه به کجا میرسه      پاشو میزاره رو گاز گرچه بی حسه

پدالو فشار وقتی صدای آژیر میاد      میده میبینه عقبش پلیس با ماشین ویراژ

میده و وقتی بر میگردونه روشو       میبینه یه زن وسط خیابونه و ...

 

ما لات.. ما لات...ما لاتا همیشه تنها بودیم      زمین خوردیم چون که اونور ترازوییم

اونا وقتی میرن بالا که مابریم پایین      جلومون بودن پس نوریم رومون نمیتابید

نه... نوری نمیتابید نمیتابید

آه... آره نوری رومون نمیتابید

 

آه... آره

ما انگار داریم تو یه خیابون میرونیم که اگه خودت درست برونی امکان داره یکی دیگه بهت بزنه

اما باز معنیش این نیست که میتونی فرمونو ول کنی

پس فرمونو سفت بگیر برو جلو این خیابون توئه آره
____________________________________




:: بازدید از این مطلب : 6242
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 21 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: